بهتر است  به روش رروشن و برنامه ریزی شده کار کنید. برا اساس شرایط و تواناییهای خود تنظیم برنامه کنید.در کلاسهای خارج از برنامه مدرسه حساب شده شرکت کنید . ذهن خود را خسته نکنید . عده ای چون به خانه علاقه ندارند مرتب در خارج از خانه مشغول می شوند . آنها همیشه خسته هستند و تمی توانند درست درس بخو انند و یا کارهای دیگر خود ر انجام  دهند . در این مورد بشتر توضیح خواهم داد .ادامه دار


چگونه بی آموزیم

بهتر است  به روش رروشن و برنامه ریزی شده کار کنید. برا اساس شرایط و تواناییهای خود تنظیم برنامه کنید.در کلاسهای خارج از برنامه مدرسه حساب شده شرکت کنید . ذهن خود را خسته نکنید . عده ای چون به خانه علاقه ندارند مرتب در خارج از خانه مشغول می شوند . آنها همیشه خسته هستند و تمی توانند درست درس بخو انند و یا کارهای دیگر خود ر انجام  دهند . در این مورد بشتر توضیح خواهم داد .ادامه دار


چگونه بی آموزیم

اکنون که قریب به سه ماه از حضور نابهنگام  ویروس ناشناخته ی کرونا می گذرد . مسئولین مترصد ان هستند که به آموزش های آن لاین همچنان ادامه دهند . بسیاری از نواقص کار روزبه روز مشخص می شد .

دلسوزان امر با همکاری متخصصان حوزه  به رفع نواقص کار می پردارند. اما راه سخت است . و جاده جدید. حدود حداقل چهل و نه سال از طرح پروژه تکنولوژی آموزشی می گذرد . تمام برنامه ها  و جارتهای

آن وحتی اشل کارشناسی در سازمان برنامه نهادینه شده بود. وسایل و امکانات روز جهان وقت فراهم گردیده بود . ولی حالا  به سراغ آنها می رویم .

مشکلات هم در نرم افزار ها و  هم در سخت افزارهاست . مناطق مرفه و مناطق محروم مطرح می شوند.

شنیدم که گفته شده در سیستان وبلوچشتان هیجگونه امکاناتی وجود ندارد . بخاطر طرح حفط فاصله اجتماعی,نمی توان از حضور معلمین هم استفاده کرد.

بنده پیشنهاد می دهم که بهترین راه استفاده از برنامه های آموزشی رادیویی است . حتی اگر برق هم نباشد می توان از باتری استفاده نمود .

زودتر دست بکار شویم


چگونه بی آموزیم

درحال حاضر درمقابله با ویروس کوید نوزده و درنتیجه آی دور آموز ی وآموزشهای غیرحضوری متوجه کمبودهای سخت افزاری و نزم افزاری در دوره بلندمدت تحریمها علیه ایران شده ایم 

 

اکنون که در بعضی نقاط محروم کشور حتی اینترنت وجود ندارد , برای اموزش محصلین جه کنیم   یکی از راهها , تولید برنامه های ساده ی رادیویی است  .البته اگر دارای ایستگاه پخش برنامه تلویزیونی باشند می توان از برنامه های آموزشی تصویری ویدیو موثرتراست   آنجه مد نظرم است و از ابتدا باید به آن می پرداختم این است   که در صورت عدم دسترسی به اینترنت   جزوات ساده که به طریق آموزش برنامه ای ازنوع خطی بسیارمفید است.روشی که مطالب را به ساده ترین جزئ همراه با سئوال وجواب مثل یک معلم خصوصی در کنار محصل  است  . محصلین تیز هوش می توانند  از نوع شاخه ای آن استفاده کنند


چگونه بی آموزیم

مهندسي آموزشي عبارت است از ايجاد يا ابداع مكانيسمها ،نظامها، رويكردها، كاركردها وراهكارهايي براي سازماندهي ،كنترل واثر بخشي فرايند ياددهي - يادگيري كه از طريق كاربرد قوانين و نظري ههاي علمي شناخته شده در بارة اين فرايند صورت ميگيرد.

به سخن ديگر:



مهندسي آموزشي عبارتست از كاربرد فناوريهاي پيشرفتة اطلاعات وارتباطات در فرايند آموزش يعني ياددهي -يادگيري و چگونگي استفاده ازسخت افزارها، رسان ههاي آموزشي و رايان ههاي چند رسان هاي با توجه خاص به اصول و مباني پداگوژي يا دانش آموزش و پرورش.

به اين ترتيب مهندسي آموزشي نه يك شاخة ميان رشته اي بلكه فرا رشته ايست. (transdisciplinary )







بدون شک آموزش و يادگيری يکی از نيازهای حياتی سازمان ها و افراد است و تنها افراد و سازمانهايي می توانند آينده ی موفقي پيش رو داشته باشند که بتوانند خود يا سازمان خود را در معرض يادگيری مستمر قرار دهند .

اگر شما در زمينه ی مهندسی آموزش و يادگيری الکترونيک علاقمند به کسب اطلاعات بيشتر هستيد فايل های زير می تواند برای شما مفيد باشد:


دكتر عيسي ابراهيم زاده، مهندسي آموزشي رويكردي نو درفرايند ياددهي- يادگيري از دور
دانلود

دكتر شهرام يزداني، مديريت دانش در يادگيري الكترونيكي 

دانلود

دكتر داوود كريم زادگان، بازتعريف بنيان هاي اقتصادي رايج در عصر فناوري ارتباطات و اطلاعات و تاثيرات آن در سياست‌گذاري مناسب آموزش الكترونيكي 
دانلود 

نویسنده:عرفان ولی زاده

 

 

 

 

 

 

 


چگونه بی آموزیم

 

 “The Old Man at the Bridge” by Ernest Hemingway:

 

An old man with steel rimmed spectacles and very dusty clothes sat by the side of the road. There was a pontoon bridge across the river and carts, trucks, and men, women and children were crossing it. The mule-drawn carts staggered up the steep bank from the bridge with soldiers helping push against the spokes of the wheels. The trucks ground up and away heading out of it all and the peasants plodded along in the ankle deep dust. But the old man sat there without moving. He was too tired to go any farther. 

It was my business to cross the bridge, explore the bridgehead beyond and find out to what point the enemy had advanced. I did this and returned over the bridge. There were not so many carts now and very few people on foot, but the old man was still there.

“Where do you come from?” I asked him.

“From San Carlos,” he said, and smiled.

That was his native town and so it gave him pleasure to mention it and he smiled.

“I was taking care of animals,” he explained. “Oh,” I said, not quite understanding.

“Yes,” he said, “I stayed, you see, taking care of animals. I was the last one to leave the town of San Carlos.”

He did not look like a shepherd nor a herdsman and I looked at his black dusty clothes and his gray dusty face and his steel rimmed spectacles and said, “What animals were they?”

“Various animals,” he said, and shook his head. “I had to leave them.”

I was watching the bridge and the African looking country of the Ebro Delta and wondering how long now it would be before we would see the enemy, and listening all the while for the first noises that would signal that ever mysterious event called contact, and the old man still sat there.

“What animals were they?” I asked.

“There were three animals altogether,” he explained. “There were two goats and a cat and then there were four pairs of pigeons.”

“And you had to leave them?” I asked.

“Yes. Because of the artillery. The captain told me to go because of the artillery.”

“And you have no family?” I asked, watching the far end of the bridge where a few last carts were hurrying down the slope of the bank.

“No,” he said, “only the animals I stated. The cat, of course, will be all right. A cat can look out for itself, but I cannot think what will become of the others.”

“What politics have you?” I asked.

“I am without politics,” he said. “I am seventy-six years old. I have come twelve kilometers now and I think now I can go no further.” “This is not a good place to stop,” I said. “If you can make it, there are trucks up the road where it forks for Tortosa.”

“I will wait a while,” he said, “and then I will go. Where do the trucks go?”

“Towards Barcelona,” I told him.

“I know no one in that direction,” he said, “but thank you very much. Thank you again very much.”

He looked at me very blankly and tiredly, then said, having to share his worry with some one, “The cat will be all right, I am sure. There is no need to be unquiet about the cat. But the others. Now what do you think about the others?”

“Why they’ll probably come through it all right.” “You think so?”

“Why not,” I said, watching the far bank where now there were no carts.

“But what will they do under the artillery when I was told to leave because of the artillery?”

“Did you leave the dove cage unlocked?” I asked. “Yes.”

“Then they’ll fly.”

به ادامه مطلب بروید

Writer:Erfan Valizadeh


چگونه بی آموزیم

procedure adopted by circus trainers to ensure that elephants never rebel

مربی حیوانات سیرک، با نیرنگی ساده ، مانع فرار فیل ها می شود. 

 

When still a baby, the elephant is tethered by a very thick rope to a stake firmly hammered into the ground. The elephant tries several times to get free, but it lacks the strength to do so.

وقتی فیل کوچک است، پایش را با طناب ضخیمی به تنه ی درختی می بندند.  بچه فیل، هر قدر هم که تقلا می کند، نمی تواند خودش را آزاد کند.

After a year, the stake and the rope are still strong enough to keep a small elephant tethered, although it continues to try, unsuccessfully, to get free. At this point, the animal realizes that the rope will always be too strong and so it gives up.

تا یک سالگی، طناب همچنان محکم تر از آن است که بتواند خودش را آزاد کند؛ بچه فیل تلاش می کند اما موفق نمی شود. سرانجام حیوان می فهمد که طناب ، همیشه قوی تر از اوست، و دست از تلاش بر می دارد.

 

When it reaches adulthood, the elephant can still remember how, for a long time, it had wasted its energies trying to escape captivity. At this stage, the trainer can tether the elephant with a slender thread tied to a broom handle, and the elephant will make no attempt to escape to freedom.

 

وقتی فیل بزرگ می شود، همچنان تصور می کند که نمی تواند طناب را پاره کند. بنابراین فقط کافی است که مربی، پای او را به نهال یا تکه چوب کوچکی ببندد، زیرا فیل دیگر هیچ تلاشی برای آزادی نخواهد کرد.

نویسنده:عرفان ولی زاده

Writer:Erfan Valizadeh

 


چگونه بی آموزیم

به دو روش ساده از ساکت نشستن خودداری کنید و وارد بحث شوید.

ا- به صورت دستور دادن یا امری

2- به صورت تعارف  و تعریف کردن

1- با جدیت بگویید:

no/stop/listen

به این ترتیب گوینده و همراهان ساکت می شوند و به شما توجه می کنند . در این زمان نظر خود را ساده بیان کنید و کمی به شرح ساده بپردازید.مثلا خانم که همسایه ی ما است و یک ماشین فرمز رنگ دارد و همیشه دوشنبه ها به می رود

2- به صورت مودبانه و تعارف و تعریف

compliment

بله ،نظرتان خوب است اما  به این نکته هم بایدتوجه کرد که.

به این ترتیب چون از گوینده تعریف کرده اید به شما وقت گفتگو می دهد و توجه دیگران هم جلب می شود.

این دو روش ساده را امتحان کنید و نتیجه را ببینید.تمامی مهارتها ویژه ی افراد ی با روحیه اجتماعی است. آنهایی که به زبان مادری هم کم گفتگو هستند و اهل معاشرت های اجتماعی و کلامی نیستند در بخش محاور به زبان انگلیسی هم قوی نمی شوند و در بخش مهارتها شنیدار و یا نوشتاری و یا خواندن قوی تر هستند. اما باید توجه داشت که محاوره به زبان انگلیسی مانند یک ویترین زیباست ! توجه داشته باشید که برای زبان آمو ز امر ارتباط  ارتباط ساده بر قرار کردن از  کامل بودن (پر فکت بودن ) مهمتر است . در کام اول پیام رساندن به زبان خیلی ساده حتی با غلط  مهمتر است تا با مکثهای طولانی و لغات پر طمطراق و ترجمه از تفکر فارسی به انگلیس . ( این بحث ادامه دارد)


چگونه بی آموزیم

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اسم دختر و اسم پسر پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان مدرس مشاوره ایمنی آتش نشانی گرمایش برودت پارس تست قالب ها فن آوران زاگرس نگارین دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. معرفی کالا مثل تو عکس آموز آموزش عکاسی دختران باحال عبدالعلی روان پاک